Bahar

فعلا موضوعی در نظر ندارم

 

نکته : این شعر اولین شعر نو خودمه! :)

اگر مرررررررردید انتقاد کنید!!!!!

یادم آید بار اول که چشم من به تماشای تو افتاد

تو به آن هیچ اعتنایی نکردی و برفتی

دل بیچاره و غمخوار مرا

زیر پاهای غرورت لگدمال بکردی و برفتی

روزها رفت و شب آمد

هفته ها روز به روز

ساعت به ساعت

لگدی بعد لگد

رفت ولی دیگر نیامد

نیامد چشم های دل فروشت

و دل من فرشی خاکی و بدعادت شده از کفش خیانت

که همان بار اول

راه عشقم را فروخت به دوتا چشمک یکّی بی مروت!

"بهار"

 

+نوشته شده در 5 / 7 / 1394برچسب:,ساعتتوسط Bahar | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد